روایت ۱۶ آذر سال ۳۲ دانشگاه تهران از زبان همکلاسی شهید چمران؛
دکتر مهدی بهادرینژاد استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف و از چهرههای ماندگار کشورمان در حوزه مهندسی مکانیک، از جمله افرادی است که وقایع تلخ 16 آذر سال 32 دانشگاه تهران را به همراه شهید چمران از نزدیک مشاهده کرده و امروز در حالی خاطرات آن روزها را با وی به مرور نشستیم که در دهه 80 زندگی خود حال و هوای دانشگاه تهران در سال 32 را به خوبی به خاطر دارد.
وی درباره علت اعتراضات دانشجویان در آذر ماه سال 1332 گفت: این مسئله به اتفاقات کودتای 28 مرداد سال 1332 برمیگردد. پس از این کودتا شاهد تظاهرات دانشجویان و مردم در کشور بودیم و چون قرار بود آقای نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا نیز به تهران سفر کند این تظاهرات در تهران بیشتر از نقاط کشور بود.
این استاد دانشگاه درباره وضعیت دانشگاه تهران در آن روزها اظهار داشت: طی چند روز مانده به 16 آذر تظاهرات مختلفی در دانشگاه تهران برگزار شد و در دانشکده فنی تظاهرات و اجتماعات زیادی برگزار میشد.
استاد بهادرینژاد درباره شرایط دانشگاه تهران در آن سال گفت: در روز 16 آذر سال 1332 سربازان فراوانی در دانشگاه حضور داشتند و برخلاف آنچه در دانشگاه مرسوم بود، تمام صحن دانشگاه تهران از سربازان شاه پر شده بود، اطراف دانشکده فنی سربازان مسلح قدم میزنند. به خاطر دارم در روز 15 آذر یک روز قبل از واقعه 16 آذر یکی از دانشجویان از سربازی به شوخی پرسیده بود "اگر یک تیر به گنجشکهایی که روی درخت هستند، بزنید چند گنجشک را میتوانید، بکشید که سرباز به او گفته بود این تیر ارزش دارد، من تیر را به گنجشک نمیزنم بلکه آن را به سینه یک تودهای میزنم."
وی در همین زمینه افزود: در آن زمان حزب توده در دانشگاه فعالیت زیادی داشت و تعداد زیادی از دانشجویان عضو این حزب بودند به سربازان تفهیم کرده بودند که تمام دانشجویان دانشگاه جزو حزب توده هستند.
این استاد دانشگاه درباره وضعیت دانشگاه تهران در روز 16 آذر گفت: در روز 16 آذر سال 1332 من دانشجوی سال دوم دانشکده فنی بودم. آن زمان درس نقشهبرداری به عنوان درسی مشترک به دانشجویان سال دوم دانشکده فنی تدریس میشد و من و مصطفی چمران هر دو سر کلاس درس نقشهکشی در حال آموزش بودیم.
چمران در جوانی در دانشکده فنی
بهادری نژاد افزود: در حالی که استاد مشغول تدریس بود در کلاس باز شد و دو سرباز تنومند در شرایطی که یکی از مستخدمهای دانشکده را به زور به همراه داشتند، وارد کلاس شدند. سربازها به مستخدم میگفتند، "بگو چه کسی بود که به سرکار فلانی توهین کرد." مستخدم هم میگفت "من نمیدانم" استاد کلاس به حضور آنها اعتراض کرد و اینکه باید احترام کلاس را نگه دارید. سربازان به استاد توهین کردند که به شما مربوط نیست، یکی از سربازها اسلحهاش را روی شقیقه مستخدم گذاشت و گفت "بگو چه کسی بود که توهین کرد" او هم از ترس دستش را به سمتی دراز کرد که چند دانشجو در آن قسمت حضور داشتند.
یکی از سربازها اسلحهاش را روی شقیقه مستخدم گذاشت و گفت "بگو چه کسی بود که توهین کرد" او هم از ترس دستش را به سمتی دراز کرد که چند دانشجو در آن قسمت حضور داشتند.
وی ادامه داد: سربازها یکی از دانشجویانی که در آن قسمت از کلاس بود را به بیرون بردند و رفتند. نظم کلاس به هم ریخت و دانشجویان از کلاس بیرون رفتند. در این لحظه زنگ دانشکده که هنگام تعویض کلاسها نواخته میشد، قبل از پایان کلاس به صدا در آمد، همه دانشجویان دانشکده از کلاسها بیرون آمده و متوجه شدند چه اتفاقی در دانشکده رخ داده است.
استاد بهادرینژاد در ادامه بیان خاطرات خود از روز 16 آذر یادآور شد: رئیس وقت دانشکده فنی دانشگاه تهران "مهندس خلیلی" برای بچهها سخنرانی کرد و گفت "تا وقتی نتوانیم امنیت دانشجویان را در دانشکده حفظ کنیم،کلاسهای دانشکده تعطیل است." دانشجویان خود را برای بیرون رفتن از دانشگاه آماده کردند، هوا سرد بود، پالتو پوشیدم. وسایلم را در قفسه دانشگاه گذاشتم و به همراه شهید چمران که با هم همکلاس بودیم به بیرون دانشکده رفتیم.
وی گفت: به سمت در شرقی دانشکده که چند پله داشت رفتیم، تعدادی سرباز بیرون دانشکده حضور داشتند، درحالی که داشتیم از دانشکده خارج میشدیم، یکی از دانشجویان فریاد زد که "دست دژخیمان از دانشگاه کوتاه" تا این شعار داده شد سربازانی که بیرون دانشکده بودند به داخل دانشکده آمدند و شروع به تیراندازی کردند. من و چمران هنوز داخل دانشکده بودیم؛ هرکسی به سمتی فرار کرد ما هم به سمت در جنوبی دانشکده فرار کردیم. این قسمت دانشکده پله داشت و وارد محوطه دانشگاه میشد.
بهادری نژاد تصریح کرد: ما دویدیم تا از طریق در جنوبی دانشکده خارج شویم که دیدیم عدهای سرباز از در جنوبی بالا آمدند و درحالی که سعی داشتند به دانشجویان تیراندازی نکنند سقف را هدف قرار داده بودند، سربازانی که از در شرقی وارد شده بودند به سمت دانشجویان شلیک میکردند البته من خود سربازان را ندیدیم اما صدای تیراندازیها را میشنیدیم.
وی خاطرنشان کرد: در این وضعیت من بین دو سربازی که مشغول تیراندازی بودند، قرار گرفتم. روی زمین نشستم، مترصد اصابت تیر بودم تنها 10 متر با سربازانی که از در جنوبی وارد شده بودند، فاصله داشتم و مواظب بودم تیر به من اصابت نکند.
چهره ماندگار کشورمان گفت: پس از مدتی از تیراندازیها من و چند نفر از دانشجویان که در دستشویی دانشکده پنهان شده بودند، به طبقه دوم رفتیم تا از دانشکده خارج شویم. اجازه ندادند و گفتند باید صبر کنید. دفتر دانشکده در این طبقه بود. حدود 12 دانشجو بودیم که در این طبقه حضور داشتیم، صبر کردیم تا اجازه دهند از دانشکده بیرون رویم. صدای ناله میشنیدیم، حدس زدم دانشجویی را شکنجه میکنند اما بعدها فهمدیم صدای نالههای "احمد قندچی" یکی از دانشجویان که تیر به او اصابت کرده بود و در 17 آذر به شهادت رسید، بود.
وی ادامه داد: حدود ساعت یازده و نیم بود که گفتند، میتوانید از دانشکده خارج شوید. از پلهها پایین آمدیم فضای سالن اصلی دانشکده مملو از آب و خون به هم آمیخته بود. مستخدمها با طی مشغول تمیز کردن آن بودند، یکی از رادیاتورها بر اثر اصابت گلوله سوراخ شده بود، و آب آنها با خون دانشجویان مجروح و شهید که به زمین ریخته شده بود، آمیخته شده بود.
این استاد دانشگاه افزود: جنازه دو دانشجوی شهید و مجروحان را از دانشکده خارج کردند. آن موقع نمیدانستیم آنها چه کسانی هستند اما بعد از اینکه از دانشگاه خارج شدیم، شنیدیم"مصطفی بزرگنیا"و "شریعت رضوی" شهید شدند و "احمد قندچی" که مجروح شده بود فردای این روز درگذشت. اتفاقاً هر سه دانشجو، دانشجوی سال اول بودند، روز بعد مراسمی در"ابنبابویه" بر سر مزار این دانشجویان با حضور اساتید و دانشجویان مانند استاد بازرگان برگزار شد.
وی افزود: دانشگاه تهران حدود یک ماه تعطیل شد .پس از یک ماه کلاسها تشکیل شد و درسها ادامه داشت اما سه تن از دوستان ما دیگر در دانشکده حضور نداشتند و به شهادت رسیده بودند.
این استاد دانشگاه درباره حال و هوای دانشکده فنی پس از این ماجرا گفت: در دانشکدههای دیگر دانشگاه تهران چندان خبری نبود، دانشجویان دانشکده فنی بیشتر از سایر دانشجویان تظاهرات برپا میکردند، پس از این ماجرا همه ناراحت بودند و فضای خفقانی در دانشگاه حاکم شد، کسی نمیتوانست حرف بزند تظاهرات و سخنرانیها به شکل محدود برگزار میشد و خفقان بر کشور حاکم فرما بود.
استاد بهادری نژاد
وی درباره آشناییاش با شهید چمران نیز گفت: من و چمران از دبیرستان البرز با هم همکلاس بودیم و با هم در سال 1331 وارد دانشکده فنی شدیم. در آن زمان دانشجویان فنی در سال اول تحصیل دروس مشترک میخواندند و از سال دوم تعیین رشته میکردند هر دو الکترومکانیک را انتخاب کردیم.البته سال چهارم این رشته به دو رشته برق و مکانیک تقسیم میشد که چمران برق خواند و من مکانیک را ادامه دادم.
شهید چمران در ایام جوانی
استاد بهادرینژاد درباره خاطرهای از دانشجویان شهید دانشگاه تهران نیز یادآور شد: خاطرم هست روز 15 آذر یعنی یک روز قبل از 16 آذر من و چمران در کتابخانه بودیم که احمد قندچی پیش ما آمد و درباره تعیین رشته سال بعد با ما مشورت کرد تا اطلاعاتی کسب کند و بتواند تعیین رشته کنند.
این چهره ماندگار کشور درباره حال و هوای شهیدچمران نیز گفت: مثل بقیه دانشجویان در تظاهرات شرکت داشت، فرد فعال و مذهبی بود، افتخار داشتم از دبیرستان البرز با او همکلاس بودم، در دانشکده فنی با هم بودیم و در شرکت مرحوم بازرگان کار میکردیم. از بورس تحصیلی استفاده کردیم و به آمریکا رفتیم، آنجا هم فعالیت سیاسی داشت با اینکه در آمریکا شغل و درآمد خوبی داشت کارش را رها کرد و به لبنان رفت و در نهایت شهید شد.